در پنجمین روز از فروردین 1309 در شیراز به دنیا آمد. از سه سالگی تا پنج سالگی را در استهبان گذراند. خیلی کوچک بود که پدرش را از دستداد. مادرش، رضوان، حافظ حافظ بود و برای هر مناسبت و اتفاقی، شعری در ذهن داشت. شاید همین باعث شد تا روح نوشتن در خسرو بیدار شود.
پدربزرگش، حکیم الهی، کسی بود که دو حزب مهم آن روزهای شیراز را ائتلاف دادهبود و به همین علت نام او را از “حکیم الهی” به “حکیم رابط” تغییر دادند. او عالِمِ دین و شاگرد “سید جمال الدین اسدآبادی” بودهاست و در مدرسه “حکیم” حجرهای داشت و فلسفه و اصول درس میداد.
خسرو حکیم رابط در جوانی سالهای سختی را پشتسر گذاشت. او مجبور بود از پس کارهای بسیاری بر بیاید، از لوله کشی گرفته تا برقکشی و کارشناس بهداشتی گوشت در کشور ترکیه و … را انجام داد. در این سال ها او به ناچار از تحصیل و فضای ادب و هنر دور ماند. آن زمان دیپلم دانشسرای مقدماتی پسران را داشت و مدتی معلم بود. با دیدن آگهی تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک وارد دانشگاه شد و با بزرگانی مثل رکن الدین خسروی، جمشید مشایخی و علی حاتمی همکلاس بود. خودش می گوید بعدها متوجه شده که در دانشکده در سطحی بوده که باید به او بورس تحصیلی خارج از کشور می دادند اما چون در جریان نبود، این حق را به کس دیگری داده بودند.
فضای دانشکده هنرهای دراماتیک با خلق و خویش هماهنگی داشت. به تدریج وارد فضای نویسندگی شد و توانست ذهنیات خود را به بهترین شکل ممکن روی کاغذ بیاورد.
خسرو حکیم رابط در دهه های 60 و 70 شمسی تعدادی از آثار خود را جداگانه چاپکرد. درآنمیان می توان به فیلمنامههای «ارض موعود»، «فصل خون»، «دست هزار بلوچ»، «تشنگی، آب، چرخ»، «گذر از ظلمات» و نمایشنامههای «آن جا که ماهی ها سنگ میشوند» و «سهراب شنبه» اشارهکرد. اوچند فیلمنامه سریال تلویزیونی را نیز نوشتهاست. یکی از آثار او «تشنگی، آب، چرخ» است که فیلمنامهایست بلند و بدونکلام.
اوهنرمندی است که در نوشتههایش به مردم و زندگی مردم، به خواستهها، آرزوها و نیز به رفتارهای ناهماهنگ و ناشایست شماری از مردم نگاهی ویژه دارد.
آخرین اثری که از او چاپ شده، کتاب «بی نقاب» است، که گنجینه ارزشمندی از یادداشتها، سخنرانی ها و گفتوگوهای اوست.
استاد خسرو حکیم رابط سالهاست که دور از هیاهو، انزوایی ادیبانه و هنرمندانه را انتخاب کرده است.او مدرک درجه یک هنری دارد و از سال 1392 عضو موسسه هنرمندان پیشکسوت است.