یادداشت صمیمانه سید محمد طباطبائی؛ مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت برای درگذشت استاد محمد علی کشاورز
خبر تلخ است. قرار هم نیست خبرها همیشه خوش باشند. خبر اما زمانی تلختر میشود که آدم باید واسطه انتشارش باشد؛ مثل یک چیز تلخ که مجبور باشی مزهمزهاش کنی. خبر وقتی تلختر میشود که آدم با آن خاطره داشته باشد. انگار که همیشه همراهش بوده است؛ از کودکی، از پیش از مرگ پدر. پدرم میگفت این منم، خود خود من؛ اسدالله خانِ پدرسالار را میگفت. و اینگونه بود که تصویر محمد علی کشاورز برای من یادآور پدر شد؛ پیش و پس از مرگ پدر.
خبر تلخ است وقتی قرار نیست امیدوار باشیم که عالیجناب محمد علی کشاورز عزیز حالشان بهتر شود. وقتی قرار است قبول کنیم که بگوییم آقای کشاورز خدانگهدار. خبر تلخ است وقتی عالیجناب محمد علی کشاورز بیخیال دنیا و زندگی میشوند و ترجیح میدهند بروند پیش رفقایشان. اما چیزی که چراغ امید را درباره او برای ما زنده نگاه میدارد این است که او جاودان است نه با صورتش که با سیرتش. عالیجناب کشاورز نه با محمد ابراهیم فیلم مادر برای ما جاودانه شده نه با شعبون استخوونی هزاردستان، نه با خوابگزار اعظم سلطان و شبان، نه با اسدالله واعظیان پدر سالار و نه هیچ کدام از نقشهای دیگری که از سال سی و نه تا امروز بازی کرده است. او چیزی بیش از نقشهایی است که بازی کرده. در واقع او با خودش، با محمد علی کشاورز برای ما جاودان شده است چرا که همه این نقشها را او جان داده است. محمد علی کشاورز هیچ کدام این نقشها نیست و همه هست. او محمد علی کشاورز است؛ بیش از همه نقشهایش.